عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

سحرانه

سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۸۹، ۱۱:۱۱ ب.ظ
همه چیز را
تمام کردیم
...
وبعد از مدت ها که عقده بازیگوشی
فرصت بزرگ شدن را
از من گرفته بود
دل به وسوسه دادم
و خرد را گذاشتم یک چند روز تماشا کند
تا وقتی برمی گردد این بار مقتدرانه حکم براند.
همه چیز را تمام کردم
با خودم
همه چیز را
تمام
کردم با همه چیز تکلیفم را روشن
همه چیز را تمام وپل های برگشتن به جهنم را
خراب کردم...پس از آن که همه چیز را خراب کردم
و عقده بازیگوشی از سربه در...
خرد نیمه جان...
و خاطره آه های ناتمام
در سرزمینی دور که مردمش نزدیک می نمودند از فرط دوری
و زبانشان تشنه بود
بی آنکه رمقی در پایشان مانده باشد...
در جست و جوی آب..
سراب نوش جان مردم مست..
زنگ مدام زمزمه هایمان در گوش
همه چیز را..
حسرت گنگ
و بازی سنگین کودکی که..که..
تمام شد!



پ. به خاطر این مطلب از همه کسانی آن را خواندند عذر می خوام.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۴/۲۲
م ح ش

نظرات  (۲)

حالا تازه داری یه حرکتای شعاعی وار میزنی!
آها..حالا شد!


نمیخای یه سر به ما بزنی؟
در صدد انصرافم دارم دانشگاهی میشم!یاخداااااا
می خواستم بعضی بخش ها را ببرم و این جا بزنم، نتوانستم برگزینم. تک تک شان واگویه ی زمزمه هایم اند روی صندلی فلزی دادگاه...

کاش می شد نام متنتان را می گذاشتید:
احضاریه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.