عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما» ثبت شده است

درباره سینمایی فورد در برابر فراری

نبرد فورد با فراری وقتی شکل جدی به خود می گیرد که فورد توسط رپیس فراری تحقیر می شود. فورد تصمیم می گیرد به هر قیمتی که شده ماشین مسابقه بسازد و به فراری ثابت کند که اشتباه می کرده است.
این نبرد همیشگی انسان است. وقتی تحقیر می شود خود را به آب و آتش می زند تا ارزش خود را بازیابد. جریان های تمدنی نیز بی نسبت با این حقیقت نیستند! .. تحقیر انسان به دست کلیسا او را به شورش علیه دین و دست یازیدن به چیزی ترغیب کرد که انسان را کرامت بیشتری می بخشید! و آنگاه که ماشین مدرنیته به تدریج همه هویت او را بلعید از این تحقیر بی سابقه به هرچه که در دسترسش بود پناه برد. نه لزوما به دین که به هرچه او را معنایی ببخشد.. قرار متزلزل در وضعیت آشوبناک پست مدرن!

مایلز در میانه مسابقه وقتی به سرعت ۲۴۰ کلیومتر در ساعت (یا همین حدود) می رسد اتفاق متفاوتی می افتد. ناگهان و در اوج هیجان همه چیز در برابر او رنگ می بازد. زمان می ایستد و او می اندیشد: من کی ام و اینجا چه می کنم؟ در میانه جنگیدن برای معنابخشیدن به زندگی اش ناگهان حس رهایی مطلق را می چشد. این تجربه چنان لذت بخش است که وسوسه تکرارش حتا او را به کام مرگ می کشاند!
فورد در برابر فراری جدای از همه جذابیت های سینمایی اش برای من تصویر تمنای معنا از سوی انسانی است که با وجود پیروزی ظاهری در معرض فروپاشی قرار دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۵۰
م ح ش

یک داستان البته تکراری که به جذاب ترین شکل ممکن روایت شده. تسلط تکنولوژی بر سازندگانش. همانقدر هول انگیز که قابل پذیرش!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۹:۲۰
م ح ش

هر وقت که خبرهای سینمایی اوج می گیرد دل من غصه دار ادبیات داستانی می شود. با آن که ادبیات داستانی در دنیا یک جورایی مادر سینما حساب می شود و حالاها هم بسیاری از شاهکارهای سینما کارهای اقتباسی از شاهکارهای ادبی هستند اما اینجا کسی دلش به حال این مادر پیر نمی سوزد. گه گاهی البته چیزی منتشر می شود یا زیر سایه سیاست اتفاقاتی می افتد یا هیاهویی به پا می شود اما رونقی که شایسته اش باشد ادبیات را فرا نمی گیرد. شاید دلیلش هم واقعا همین باشد که برای رونق داستان باید داستان خوان داشت و برای داستان خواندن لازم است کتاب خواند! و چون ما کلا با کتاب خواندن میانه ای نداریم با داستان هم!

به هر حال وضع سالهاست که همین است و در دور نماها هم چیزی پیدا نیست. البته نه اینکه حالا چون ملت داستان نمی خوانند حتما ما از قافله عقب مانده باشیم و دیگر کن فیکون می شود. نه. اتفاقا از بعضی جهات فعلا به نفع مان هم هست با این فضای فلسفی آلوده سنت داستان نویسی ما. 

اما خب دل است دیگر . گاهی برای ادبیات می سوزد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۳۷
م ح ش