عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

خودکشی

سه شنبه, ۴ خرداد ۱۳۸۹، ۱۰:۳۹ ب.ظ


سنگ را برداشت تا بزند به نشانه ای که کاشته بود صد متر آن ور تر. سنگ سرد را در دست فشرد چشم هایش را ریز کرد وبه قوطی خالی کمپوت خیره شد نفسش را حبس کرد بعد توی یک نیمچرخ دستش را عقب برد و وآماده پرتاب شددر همین لحظه گنجشکی آمد و نشست روی قوطی. قوطی کمی لق لق خورد. گنجشک پرید بالا وقوطی دلنگ دلونگ افتاد پائین . بعدش هم گنجشک نشست همانجا جای قوطی و سرش را بالا گرفت وشروع کرد به جیک جیک کردن...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۳/۰۴
م ح ش

نظرات  (۲)

۰۵ خرداد ۸۹ ، ۲۰:۲۱ حسین فاطمی
سلام
باز هم عالی و قشنگ بود
۰۶ خرداد ۸۹ ، ۱۳:۰۲ علامه قرتی!
سلام بر شیخنا که عجیب در غیبت است!
بالاخره به روز کردم با داستانکی مزخرف از خویشتن!
بیا که آمدنت حالی به مجلس فزون می دارد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.