عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

۲۳ مطلب با موضوع «نگاه ویژه» ثبت شده است

1-کیف قاب ها را گرفتند.تلوبزیون با آن ها مصاحبه می کرد و هر کدام می گفتند که چند مورد کیف قاپی داشته اند.همه داشتند تأسف می خوردند و البته مسرور بودند که این ها را گرفته اند و من با خودم حساب می کردم آن ها چند تا کیف را باید قاپیده باشند تا بشود صد میلیون.وچند تا می شود یک میلیارد و چند سال لازم است تا یک کیف قاپ پرکار صاحب میلیاردها تومان پول شود و تعجب می کردم که چرا باید این بدبخت ها را بگیرند و خیلی های دیگر رها باشند با وثیقه و بدون وثیقه!
2-چند روز پیش کتابی دیدم چاپ سروش نوشته علی کردان.حرف های جالبی آن جا بود درباره سیاست و فرهنگ و در همه ان ها نگاه مذهبی حاکم.(یک جور مذهب خاصی که خودتان می دانید).و البته خود این کتاب و نویسنده محترم یک پیام بزرگ داشته:حرف زدن کار چندان دشواری نیستوهمونی که سعدی هم انگار یکجایی گفته:به سخندانی نیست!
3-مناره های مسجد جمکران را خیلی وقت است که از نزدیک ندیده ام اما هر گاه که به مهدویت می اندیشم یاد مناره های جمکران هم می افتم.خوب کاری است ایت بتنی های مجلل!می دانید چرا چون لابد خیلی زشت است که آدم با یادآوری امام زمان ومهدی و منجی بشریت به یاد مردم فقیر وبدبخت حومه مسجد جمکران بیفتد.باید یک چیزی توی جمکران باشد که حواسمان را از واقعیات زشت اطراف برای لحظاتی دور کند.چی بهتر از مناره.ظاهرا برخلاف آنچه که امام می فرمود اسلام به مناره های اینچنینی احتیاج دارد.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۸۷ ، ۲۱:۱۶
م ح ش
این نوشته آغازینم بر دیدار آشنای 91 است.شاید مناسب این جا هم باشد.
آدم ها اصولا دو جور نوآوری دارند.یا خودش را مورد نوآوری قرار می دهند یا یک موضوع بیرونی مثل مسائل علمی و پژوهش ها و اختراعات صنعتی.وقتی که خودش موضوع نوآوری هستند هم دو جور نوآوری می کنند.یا قضیه به سر و وضع ولباس وقس علی هذایشان مربوط می شود و یا خود خودشان یعنی آن من درونی شان در یک پروسه نوآوری قرار می گیرد.من فعلا بی خیال همه شان می شوم جز همین آخری! این من درونی هم که اشاره شد اصلا چیز قلمبه ای نیست که صحبت کردن درباره اش چندان تخصصی بطلبد یا به تعریف وتوصیفی نیاز باشد.همین قدر که بلد باشی فکر کنی و برای خودت حداقلی از اهمیت را ببینی کافی است که تو بارها به فکرکردن درباره این من درونی(همان خود خودت) وادار شده باشی.می گفتم که گاهی من انسان ها است که دچار نوآوری می شود.این را هم متوجه هستید که نوآوری همیشه مثبت نیست وبستگی به جهتش دارد.حالا این من وقتی در مسیر نوآوری با جهت روبه بالا قرار می گیرد بی شک و شبهه دگرگونی ها را یک جوری منعکس می کند و ظاهر رفتارهای طرف هم تغییراتی می کند! شما تا به حال زیاد شنیده اید که ظاهر خوب همیشه نشانه باطن روبه راه نیست و ممکن است حاصل یک دغلگری باشد اما من می خواهم بگویم حتی وقتی از مسیر نوآوری وتغییرات درونی گذشته ایم و به رفتارهای مثبت رسیده ایم ممکن است دغلی در کار باشد!
از اتفاق روزگار این دغل خیلی هم چیز شایعی است و دقیقتر بخواهم بگویم این کلاهی است که سر خیلی مان رفته است.برای روشن شدن این قضیه دوباره باید متوسل به یک تقسم بندی بشوم.انسان ها به دو دلیل در عقیده و مرامشان تغییر رویه می دهند.یا واقعا به شناخت ها و درک هایی می رسند وبر اساس آن زندگی شان رنگ عوض می کند و یا نه! شناختی در کار نیست یا آن قدر که بتواند کسی را تکان به و منجر به نوسازی شود نیست،نه به درستی، راه قبلی را می شناسد و نه چندان از سر وته این مسیر تازه خبر دارد.تغییرات او حاصل یک حس دیگر است که من با اجازه از محضر شما اسمش را می گذارم تنوع طلبی!اگر پذیرفتن این قضیه دشوار است می توانید نپذیرید اما اگر از من می شنوید، خیلی از این رنگ و لعاب هایی که عوض می شود به این دلیل آمده اند که تازه اند و راه و رسم قبلی به این دلیل کنار گذاشته شده که به یکنواختی رسیده بوده! شاید دوست داشته باشید به مذهبی شدن یک دوست یا مذهبی تر شدن خودتان دلخوش کنید و شادمان باشید اما اگر با آمدن بهار قصد رقم زدن اتفاقات مثبتی در خویش و درآرزوی شکوفایی هستید حواستان باشید یک وقت کلاه سرتان نرود.گاهی عوض شدن علاقه های ما نتیجه تنوع طلبی اند ونه تحرک خواهی و پیشرفت طلبی.خوب شدن خیلی از بدها همان قدر جدی و قابل اعتنا است که بد شدن برخی خوب ها... .
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۸۷ ، ۱۳:۰۶
م ح ش
صدای بلندگوها آنقدر زیاد بود که مجبور شدم بی خیال روضه امام حسین بشوم والبته چیزی که مداح تحویل مردم می داد قابل آن هم نبود که وقتم را هدرش کنم...آمدم بیرون وقدم زنان راه افتادم طرف خانه.چهاراه بازار غلغله بود.دسته های عزاداری هر کدام با علم های بزرگ مشغول خودنمایی بودند.صدای وحشتناک طبل و سنج خیابان را برداشته بود و مردم قسم می خورم به کمتر چیزی که فکر می کردند اربعین و مصیبت امام حسین بود.من هم توی این فکرها نبودم.یعنی نتوانستم به مصیبت عاشورا فکر کنم. مصیبت بزرگ تری پیش چشمم در حال نمایش بود که جا داشت برایش زار زار بگریم و بگریند. شنیدم مداحی توی قم دیروز به یکی از مراجع توهین کرده و مردم کشیدنش پائین. همین جای شکر دارد که فهمیده اند مرجع دینی مهم تر از این قیافه های ظاهرساخته ،این بازیگران بی حیای مجالس مقدس هستند. شیعه عقیده دارد تنها دین حق است و باقی فرقه ها به خاطر انحراف از سخن جاودان پیامبر(ثقلین) دچار اشتباه شده اند. اما این دین حق حالا گرفتار فرهنگ مغشوش بی سر وتهی شده است که دارد آبرویش را می برد.نمی دانم چگونه باید به دادش رسید.سر قضیه قمه زنی شاهد بودید چگونه بعضی ها جلوی ولی فقیه صف کشیدند و هیاهو کردند. و موارد مشابه . فقط می دانم که این اصلاحات فرهنگی هم فدایی می خواهد. فرهیختگان از جان و آبرو گذشته ای که دین را می فهمند و در راه برپا داشتنش با هیچ چیز و کس مصالحه ومعامله نمی کنند. نکته ای که می ماند این است که اصلاحات، خاصه وقتی به فرهنگ مربوط می شود ،ملایمت و زرنگی می خواهد وگرنه می شود تیغ برداشت و با این قصد خیر، به جان همه سنت های غلط افتاد و پیش از آن که مقدمات ذهنی اش را برای مردم فراهم کنیم خرافات را قلع و قمع کنیم که نتیجه اش جز اختلاف ،دودلی ،کینه توزی و نهایتا درز کردن دوباره خرافات از جای دیگر نخواهد داشت.خدایا روشنفکران ما را دین و دین داران ما را شعور عنایت فرما!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۸۶ ، ۱۰:۲۹
م ح ش