سلسله معنای زندگی جواب به سوالاتی است که
حدیث زندگی دو سه سالی پیش از من پرسید
........................................
معنا و چرایی و فلسفه زندگی چیست؟ آیا لازم است کل زندگی معنا و هدف داشته باشد؟ببینید چون ما گوسفند نیستیم لابد باید برای انتخاب هایی که در رو راهی های زندگی داریم منطق وفرمول خاصی داشته باشیم (هر چند ممکن است حتی گوسفندها هدف مشخصی را برای زندگی خود در نظر داشته باشند) وجود چنین فرمولی یعنی زندگی من هدف خاصی را دنبال می کند.اگر هم گاهی رفتارهایم از یک منطق یگانه پیروی نمی کند به خاطر این است که یکسری افکار وفرمول های نهادینه وکامل پذیرفته نشده اما کم وبیش دلپذیر گاهی خودشان را قاطی جریان می کنند.اما به هر حال معنا همیشه وجود دارد ودست من نیست که آن را انتخاب کنم بلکه من رنگ آن را تعیین می کنم.هر کسی ممکن است رنگی را بپسندد و یکی هم رنگ خدایی ؛و من احسن من صبغة الله؟
اما اگر منظورتان از فلسفه زندگی دلیل زنده ماندن وادامه حیات باشد باید اضافه کنم هیچ کس بی دلیل کاری را نمی کند(جوش نکن الآن مجاب می شی)حتی کسی که جان فلک زده اش را به دست خودش تقدیم مرگ می کند از زندگی توقعی دارد و دلیل زنده بودن را چیزی می داند که امکان وقوعش را ممتنع می بیند.اگر کسانی را می شناسید که گمان می کنید دلیلی برای زندگی ندارند باید بدانید آنها هم دلایلی دارند اما آنقدر برایشان روشن نیست که بخواهند حتی برای خودشان توضیح بدهند.