عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

معنای زندگی /1

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۸۸، ۱۱:۲۱ ب.ظ

سلسله معنای زندگی جواب به سوالاتی است که حدیث زندگی دو سه سالی پیش از من پرسید
........................................
معنا و چرایی و فلسفه زندگی چیست؟ آیا لازم است کل زندگی معنا و هدف داشته باشد؟
ببینید چون ما گوسفند نیستیم لابد باید برای انتخاب هایی که در رو راهی های زندگی داریم منطق وفرمول خاصی داشته باشیم (هر چند ممکن است حتی گوسفندها هدف مشخصی را برای زندگی خود در نظر داشته باشند) وجود چنین فرمولی یعنی زندگی من هدف خاصی را دنبال می کند.اگر هم گاهی رفتارهایم از یک منطق یگانه پیروی نمی کند به خاطر این است که یکسری افکار وفرمول های نهادینه وکامل پذیرفته نشده اما کم وبیش دلپذیر گاهی خودشان را قاطی جریان می کنند.اما به هر حال معنا همیشه وجود دارد ودست من نیست که آن را انتخاب کنم بلکه من رنگ آن را تعیین می کنم.هر کسی ممکن است رنگی را بپسندد و یکی هم رنگ خدایی ؛و من احسن من صبغة الله؟
اما اگر منظورتان از فلسفه زندگی دلیل زنده ماندن وادامه حیات باشد باید اضافه کنم هیچ کس بی دلیل کاری را نمی کند(جوش نکن الآن مجاب می شی)حتی کسی که جان فلک زده اش را به دست خودش تقدیم مرگ می کند از زندگی توقعی دارد و دلیل زنده بودن را چیزی می داند که امکان وقوعش را ممتنع می بیند.اگر کسانی را می شناسید که گمان می کنید دلیلی برای زندگی ندارند باید بدانید آنها هم دلایلی دارند اما آنقدر برایشان روشن نیست که بخواهند حتی برای خودشان توضیح بدهند.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۸/۰۶
م ح ش

نظرات  (۲)

حرف حساب جواب ندازه ... به همین سادگی
۰۸ آبان ۸۸ ، ۱۹:۴۰ همزاد تیشتر
دوست گرامی درود... وقتی پیام تان را دیدم خیلی خوشحال شدم... از این که پیوست تارنگار تیشتر را در تارنگار ارزشمندتان قرار دادید سپاسگزارم... دوستی مثل شما بی دریغ و مهربان کمیاب ترین گوهران خداست... می خواستم درباره ی آرزوی عجیبم و ریلکه شاعر آلمانی با شما سخن بگویم که باشد برای زمانی دیگر... درباره ی نوشته ی کنونی که چیستی زندگی را می کاود من نگرش دیگری دارم... راستی شاید بتوان این گونه نیز دید که این ما هستیم که برای زیستن معنا می آفرینیم... بیرون از ذهن معنا پرداز ما آیا اثری از ارزشی یا ضد ارزشی هست؟ ستیز و آشتی و نیکی و بدی و خدا و اهریمن بیرون از ذهن ما و مستقل از ما آیا قابل شناسایی اند؟ شاید برای همین نماد پردازی ها بوده که ما تنها برای گونه ی خویش ارزشی فراتر قائلیم... ارزش تافته ی جدا بافته بودن از همه دیگر موجودات... اشرف مخلوقات بودن... و همین جریان نداشتن معنا سازی های ذهنی ما در طبیعت باعث شده دیگر جانداران را بدون روح و بی ارزش بدانیم... یعنی جهانی که بیرون از ذهن ما در جریان است تنها برای ما آفریده شده، برای سود بردن ما و جز این ارزشی ندارد... ما تا بدانجا خود را مرکز هستی می پنداریم که بگوییم خداوند ماه را هزاران هزار سال پیش تر از ما آفرید تا ما از روی آن زمان های سال را در یابیم... آه ببخشید؛ پرگویی کردم... پیروز باشید... بدرود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.