عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

امروز تو لونه زنبورها بودم. می دونید که چی می گم؟ یه سید جلیل القدر! اومدم نشست کنارم. با یه چیز نامربوط سیاسی سعی کرد سر صحبت را باز کند ولی سکوت ملیح بنده رو که دید اول پرسید شما طلبه اید؟ گفتم بله. بعد در یک چرخش غافلگیر کننده از بحث سیاسی به یکی از فضائلشون اشاره کردند که بله من به دوستانم می گم هر عیبی که در من می بینند به من بگویند و از این قسم مقدمه چینی ها به اضافه این که ظاهر وباطن چه ربطی به هم دارند وخداست که از باطن خبر دارد و ما ناچاریم بر اساس ظاهر قضاوت کنیم ومثلا پشت سر ریش تراشیده نمی شه نماز خوند و از این حرف ها. حقیر تا آخرین لحظات امیدوار بودم همه این ها به خودی خود اصل فرمایشات حضرت آقا باشه و نخواد بر اساس این مقدمات بساط امر ونهی و توصیه برام پهن کنه. اما ایشان همچنان که انتظار می رفت نتوانست طاقت بیاورد و سعی کرد با زبان نرم حالی من کند که ناخن بلند زیبنده یک طلبه نیست و به یک دو تا روایت هم فی المجلس اشاره کردند و ابراز امیدواری که همین جمعه انشاالله کوتاه بفرمائید.حالا حدس بزنید که من چکار کردم در جواب! هیچی سعی کردم لبخند یکنواختی که از اول افاضات ایشون داشتم ذره ای دچار نوسان نشود ...راست راستی چه مردم نجیبی داریم که آخوندجماعت را تحمل می کنند!
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۸۹ ، ۱۶:۱۱
م ح ش
احساس دلمردگی داشتم. می فهمی چی می گم؟ یه جور بی رمقی روحی. حوصله هیچ چیز رو نداشتم. هیچ چیز واقعا برام جذاب نبود. ای خدا ! با همه بد اخلاق بودم. روز مسخره ای بود. نمی دونم چرا یهو اینجوری می شم؟ واقعا دلم می خواد بدونم. فکر می کنی یه روانشناس بتونه کمکم کنه؟ فکر می کنی مربوط به بچه گی هامه؟ نه، هیچ مشکلی پیش نیومده بود.غیر از قضیه همون سوسکه ! کدوم؟ همون که گفتم صبح زیر تختم پیدا کردم. نه، مرده بود. فکرش رو بکن. احتمالا تمام شب داشته جون می داده...ولش کن حالا سوسکه رو. داشتم از خودم می گفتم؛ همین جور الکی روانم گه مرغی بود تمام روز!
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۸۸ ، ۱۳:۱۵
م ح ش

زویی: نمی تونم بفهمم چه طوری می تونی تا زمانی که نفهمیده ای کی به کیه و چی به چیه دعای عیسی رو تکرار کنی*...

*از فرانی و زویی جی دی سالینجر صفحه 149
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۸۸ ، ۱۶:۴۰
م ح ش

مزه کاغذ سوخته می داد. بدون آنکه خاموشش کنم پرتش کردم بیرون و در آینه کودکی را دیدم که برش داشت و با ولع دودش را بلعید!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۸۸ ، ۱۵:۲۶
م ح ش
یا قریبا علی العباد تعال
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۸۸ ، ۱۷:۰۸
م ح ش

اکنون با دستگیری عبدالمالک ریگی احتمالا کسی شک ندارد که ایران یکی از بزرگترین قدرت های اطلاعاتی وامنیتی است اما نباید فراموش کرد که آنچه پایه اصلی یک قدرت محسوب می شود بیش وپیش از آنکه به قوای امنیتی واطلاعاتی و سیستم های جاسوسی و ضدجاسوسی مربوط باشد به افکار عمومی وابسته است. چنان که بزرگان علم سیاست گفته اند آن کسی قدرتمندتر است و می تواند حکومت کند که توان بیشتری در اقناع افکار عمومی داشته باشد. این اقناع درباره افکار عمومی مردم داخل کشور وهم افکار عمومی جهان است. بر این اساس حتی موفقیت هایی چون دستگیری یک مهره حساس دشمن وقتی واقعا می تواندبه استحکام ما بیفزاید که قبل از آن به فکر اقناع مردم درباره اصول اساسی حکومت و در سطح بعدی خصوصا برای افکار عمومی جهان درباره تروریست هایی چون ریگی بوده باشیم . من منکر وجود این اقناع وتلاش مسئولین برای ایجاد آن نیستم اما همچنان که بارها توسط نخبگان گوشزد شده است گویا برخی اهالی سیاست کمتر به آن توجه دارند و حق بودن تصمیمات خویش را ( بر این فرض که حق باشد ) برای پیش رفتن در عرصه های داخلی وبین المللی کافی می دانند و این می توانند متناسب با اهمیت موضوعات کم یا زیاد خطرآفرین باشد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۸۸ ، ۱۵:۱۱
م ح ش

مرد تمام زندگی 62 ساله اش را آرام و با حوصله پشت سرگذاشته بود اما به محض دیدن ماشینی که ناگهان از فرعی پیچید وسط اتوبان زد روی ترمز.پس از آن که بیش تر از 5 تا معلق زد وطی آن سر مرد بر اثر اصابت به ستون ها سقف و نهایتا شیشه جلو تغییر حالت داد از نرده های پل پرت شد پائین و شروع کرد به غلط خوردن. یکی از میله های بالشتک صندلی که از جا در رفته بود حالا از پشت فرو رفت میان دو کتف و در اثر ضربات پی در پی فرمان قفسه سینه خورد و تمام سیستم های داخلی بدن له شد. وقتی ماشین می رفت که در پائین دره آرام بگیرد تمام استخوان های دست پا وگردن تکه تکه و بخشی از آهن ستون از جا کنده و از کنار گوش وارد مغز شده بود. بالاخره ماشین از حرکت ایستاد اما در آخرین تکان فندک ماشین که با اولین ضربه ها روشن شده بود از جا پرید و روی صندلی آغشته به بنزین عقب افتاد و... به این ترتیب کسی نتوانست از طریق اظهارنظرهای پزشکان به علت اصلی مرگ یعنی ایست قلبی پی ببرد.
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۸۸ ، ۲۰:۱۹
م ح ش
دوباره کما...
تا کی ؟
نمی دونم!
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۸۸ ، ۲۱:۳۱
م ح ش

مغالطات سیاسی با انتخابات 88 هزاران شاهد مثال جانانه به جا گذاشته از همه اطراف دعوا. یک وقتی در آینده های نه چندان دور باید بنشینیم درباره شان صحبت کنیم مواظب باشیم دوباره تکرارشان نکنیم. منظورم وقتی است که فضا آرام شد و همه مشغول واکاوی گذشته ها شدند.خیلی غمناک است اما با به طرز مضحکی در محاصره مغالطات واقع شده ایم. فتنه به همین جور شرایطی گفته می شود. درسته؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۸۸ ، ۱۵:۵۹
م ح ش

1. انقلاب اسلامی ایران، از آن جا که در آرمان ها و اهداف بر اساس تعالیم اسلام پایه گرفت از جهات زیادی شبیه ظهور اسلام بوده است.انقلاب اسلامی، عرضه کننده دین جدیدی نبود اما نظام سیاسی ای که با آن پیاده شد، برای جهانیان تازه می نمود. انقلاب هم مانند اصل اسلام در دل سیاهی ها و در میان جهالتی جهان گیر درخشید و درست وقتی که مکاتب بشری، خود را در مسیر تکامل بشر، تنها و آخرین نسخه ممکن برای اداره بشریت می دیدند، آب حیات وحی را دوباره در زندگی اجتماعی بشر به جریان انداخت و به همین دلیل با جبهه کفر که داشت جهان را نسبت به ضرورت خویش متقاعد می کرد، رو به رو شد، همان طور که اسلام از سوی امپراتوی های بزرگ دنیا و جاهلیت سنگین سرزمین خود، تهدید می شد. آفات وخطرات پیش روی انقلاب اسلامی معاصر و انقلاب عظیم اسلام هم شبیه هم است و چون هر دو از یک جنس هستند از یک جا ضربه می خورند ؛ همان جایی که در زبان معصومین و پیشوایان دو انقلاب گوشزد شده است: دنیا خواهی و اصالت دادن به دنیا در گرایش به آن.
2. انقلاب اسلامی هم، مانند اصل اسلام عهده دار سامان¬دهی دنیای مردم است و با لزوم توجه به دنیای مردم و تلاش برای بهره مندکردن آنان از امکانات زندگی مشکلی ندارد اما بین اسلام و دنیای مادی گرای کفر مرزی در نگاه به دنیا هست که نباید زیر پا گذاشته شود. جامعه اسلامی حتی اگر هزاران شهید برای استقرار خود داده باشد، به محض عبور از این مرز، وارد وادی کفر می شود و طبیعی است که ازین به بعد برای پیروزی هایش هم باید به قدرت های طاغوت و نه یاری خداوند تکیه کند (و باطل همیشه ضعیف ترین قدرت هاست).
3. طبیعتا این تغییر با انحراف یکی دو نفر نباید رخ بدهد و تا در همه جامعه یا اکثریت آن سرایت نکند، انقلاب را زمین نمی زند. اما همه¬ی این یکی دو نفرها مثل هم نیستند. افرادی که تآثیر بیشتری بر جریان های اجتماعی دارند ،خصوصا اگر خود از بانیان روند جدید باشند، قادرند با کوچک ترین نرمشی دربرابر جاذبه دنیا، جامعه ای را به دام دنیا پرستی و فساد بکشانند. والبته تجربه اصحاب اسلام و جنگ های جمل وصفین ونهروان وعاشورا و... هشدار می دهد که تغییر خواص،همیشه شدنی است و چندان وقت و هزینه ای هم نمی برد! در این میان، وظیفه جامعه بیدار و باقی اصحاب انقلاب، مراجعه مدام به اصول اولیه و مقایسه همه آدم ها با آن هاست. در مقابل، بزرگ ترین اشتباه، گره زدن اصل حرکت به مهره های آن است یعنی همان کاری که مسلمانان را بعد از پیامبر دچار فتنه های گوناگون کرد.
4. یکی از نشانه های خالی شدن اصحاب انقلاب از هویت ناب اسلامی این است که آن ها انقلاب را وامدار خود می بینند و نه خود را بدهکار انقلاب، همچنان که حضرت امیر مونان به منت داشتن بعضی اصحاب بر اسلام به خاطر اسلام آوردنشان اشاره کرده اند.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۸۸ ، ۲۱:۴۲
م ح ش