عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

محتوای این شعر(هر قدر از آن فهمیدید) ربطی به هیچ چیز خاصی در ذهن من ندارد و کاملا همین جوری ازش خوشم آمد وآوردمش این جا.
آواز پسامدرن
منوچهر آتشی:

شلنگ بینداز شاعر
و روی مصراع های در هم خلیده ی خود برقص
دیگر
رؤیا برای ما تره هم خرد نمی کند
تا چه رسد به برگ های معطر نعنا
دیگر
خیال هم برای ما تربزه خرد نمی کند
تا چه رسد به برگ های تازه ی ریحان
خدا به قایق های تاریک به جزیره های بی نام سفر داده شده تا
شلنگ بینداز شاعر
انگار کن تمام کودکان افریقا و هند
سیر کباب جگر طاووسند
انگار کن امریکا
توطئه نمی کند به مغز و لباس یهودان
یا انگلیس به لباس قدیسان جهان
و ژاپنی ها از این پس ماشین ها را
با آب اقیانوس می سازند نه جگر زلیخای زمین
و در خیابان های تهران رودهانه های زلال جاری می شود
شلنگ بینداز شاعر
و روی مصراع های در هم لقیده ی خود برقص
اما
این چوب های پوسیده زیر
بال پروانه ها هم دوام نخواهد آورد
تا چه رسد به پاهانی دیلاق تو
شلنگ بینداز شاعر
انگار کن که کویرها سراسر چمنزار های بهشتند
اما خدا برای ما تره هم خرد نخواهد کرد
و انسان
یکسره گرگور سامسا است
و تو اگر خودت را بکشی هم
نمی توان از این میز میان
پذیرایی بالا بروی
تا خرده نان فانتزیی به شکم بکشی
با این همه شلنگ بینداز شاعر
و چون سگان آبی
هیزم به راه نهرها انبوه کن
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۸۸ ، ۱۸:۰۷
م ح ش

شب قدر هم شب قدرها و اندازه‌هاست و هم شب تقدیرها و برنامه‌ریزی‌ها. آنچنان که یک خیاط مراحل دوختن لباسی را دنبال می کند، مومن در مرحله اول به خویش می پردازد برای شناختن اندازه‌ها، کمی‌ها و زیادی‌ها، ظرفیت‌ها و توانایی‌ها، زشتی‌ها و زیبایی‌ها و همه چیز دیگر درباره خود تا طرخ وبرنامه ای که برای زندگی اش می دوزد ، مناسب اندازه های آن باشد و در مرحله دوم به دنبال یافتن زیباترین مدل ها و الگوها ، به کند وکاش می پردازد ، هدف‌هایش را مشخص می کند، مسیرش را تعیین می کند،برنامه هایش را می چیند وکارهایش را مشخص می کند تا همه قسمت های لباسش تکمیل شود.
اگر شب قدری به این محتوا و به این هر دو بخش گذشت، واقعاً درک شده است وگرنه با بی‌شمار لحظات دعا و استغفار و قرآن با همه اجر و ارزشی که دارد فرصت این شب، قدر دانسته نشده. اگر ارزش این شب برتر از هزار شب است اتفاقی که در آن برای انسان می افتد باید سنخیتی با این ارزش بالا داشته باشد و چه اتفاقی مهمتر از این که انسان شناخت هایش را تکمیل کند و برای سعادت خود برنامه ریزی کند. به راستی بهترین شب برای نزول قرآن به عنوان برنامه جامع زندگی ،همچنین شبی است که انسان در آن به برنامه ریزی برای زندگی خویش دعوت شده است.
اما اگر محتوای اصلی شب قدر این است، آداب و اعمالی که برای این شب توصیه شده است چه وجهی دارد؟
جدا از اهمیتی که برای تفکر و عفراگیری علم در میان اعمال شب قدر ذکر شده است ،سرّ اعمال عبادی را هم باید در محتوا و هدف آن‌ها جستجو کرد. اگر کسی به فکر شناختن و ساختن خویش باشد، تک تک این اعمال را ـ اعمال دینی و نه رسوم اجتماعی ـ با حرف‌ها و حس‌هایی که در خود نهفته دارد مناسب‌ترین زمینه برای بارور کردن اندیشه‌هایش خواهد یافت. اعمال شب قدر خصوصاً در ادعیه و مناجات‌ها و آیه‌های توصیه شده اولاً شناختی واقعی از انسانیت انسان به دست می‌دهند و ثانیاً با بر شمردن قله‌ها و اوج‌ها و نشان دادن زیبایی‌ها و عظمت‌ها، ضمن تصویر مدل مطلوب، او را به مقایسه و پیدا کردن ضعف‌ها و کاستی‌ها و فاصله‌ها وا می‌دارد.
اما آن که برای اندازه‌گیری خویش و ریختن برنامه یکساله خویش وارد این شب نشده است نه این که گناهانش بخشوده نشود، نه این که ثوابی و توشه‌ای نبرد اما در شبی که خداوند سرنوشت یکساله ما را تعیین می‌کند چگونه می‌توان به همان یک شب اندیشید و آن را به سالی بلکه به زندگی‌ای که پیش روست گره نزد؟
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۸۸ ، ۰۱:۳۴
م ح ش


عارفه من در حالیکه روسری مادر به سر و خودکار پدر به دست داره به چگونگی تعامل با پدر عجق وجقش فکر می کنه:تصویر دوم!
و...البته گاهی هم سعی می کنه
از نگاه پدر به دنیا نگاه کنه:تصویراول
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۸۸ ، ۰۱:۲۶
م ح ش

گفت: خسته به نظر می رسی امروز!
گفتم: خسته؟ نه ! من به این زودی ها خسته نمی شم. اتفاقا از آدم های خسته خیلی هم بدم می آد.
گفت: جدی؟ پس چته؟ توی همی انگار!
گفتم: نه بابا! من همیشه همین جوری ام. ریختم این جوریه. چیزیم نیست.
گفت: جدی ؟ خدا رو شکر.
گفتم: خدا رو شکر که ریختم این جوریه؟
گفت: نه! که چیزیت نیست. آخه حرف زدنت هم مثل آدم های شکست خورده می مونه.
گفتم: نه بابا! کاش شکست خورده بودم، شکست پل پیروزیه!
گفت: پس از نشکستن دلخوری؟
گفتم: حالا کی گفته دلخورم؟ بی خیال بی خیالم. بی خیال همه شکستن ها و نشکستن هام.
گفت: پس باید خیلی شاد و شنگول باشی. چون از همه چیز آزادی!
گفتم: نه. نه که بی خیال شده باشم. یعنی سعی می کنم بی خیال باشم.
گفت: یعنی می خوای بی خیال باشی ولی نمی تونی هان؟
گفتم: نه. نه که نتونم. می دونی...
گفت: خیلی خب بسه ! اصلا تو الان کاملا فولی. هیچ مشکلی هم نداری. خوبه؟ حالا پاشو بریم یه هوایی بخوریم بلکه...
گفتم: نه نه. خودت تنها برو.
گفت: چرا؟
گفتم نمی دونم. انگار خسته ام...
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۸۸ ، ۱۶:۰۰
م ح ش

وقتی از مطالعه قرآن لذت می بریم که قرآن هم ما را مطالعه کند
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۸۸ ، ۱۵:۳۱
م ح ش

دیگر هرگز حوصله خودم را ندارم؛این نقطه اغاز ،اوج و نهایت عشق است.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۸۸ ، ۱۷:۱۴
م ح ش

انسان ساده ای که فکر می کند خیلی زرنگ است زودتر فریب می خورد.چرا؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۸۸ ، ۱۲:۲۹
م ح ش

این هست که عشق بی اجازه می آید
...
اگر درها باز باشد!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۸۸ ، ۱۵:۲۸
م ح ش

خواب خوش بر بستر سخت
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۸۸ ، ۱۴:۱۸
م ح ش

در عصر وفور طبیبان مدعی
...
دردهای نهفته تلنبار می شود!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۸۸ ، ۱۷:۳۵
م ح ش