عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

عالم و آدم

رویای نیکبختی انسان | یادداشت های یک جستجوگر

کوری / نگاهی به رمان کوری اثر ژوزه ساراماگو(1)

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۸۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ


کوری واخلاق

کوری روایت انسانیت انسان هاست در شرایطی که ابتدائا به نظر غیرعادی می آید اما چنین نیست وگویا با وجود رخداد مشخصی مثل کوری مرز دقیقی بین عادی و غیر عادی یعنی شرایط قبلی و فعلی وجود ندارد.دقت کنید که در این کوری چشم از نظر فیزیولوژی کاملا سالم وعادی است. در حقیقت هرآنچه اتفاق می افتد عادی است وشاهد ما هم رفتار این انسان ها و نمایش انسانیت انسان هایی است که در این شرایط جدید قرار گرفته اند. آن ها نشان می دهند که همیشه تنها یک چیز وجود دارد وآن خود انسان است؛ انسانی فارق از آنچه دارد؛ چه چشم باشد یا چیزهای دیگر.بلکه انسانی با آنچه می خواهد؛ انسانی به مثابه مجموعه نیازهایش. این خواسته های اوست که به او فرمان می دهند و از او می خواهند که عمل کند. مترجم اشاره ای کرده است که مضمون کوری اخلاق مدرن است. شاید حق با مترجم باشد اما این درست تر است که بگوییم کوری از آن جهت به قضاوت اخلاقی نظر دارد که قصد دارد موشکافانه به انسان بنگرد. ودر پرتو این منظر زوایای اخلاق را ذهن و رفتار آدم های خود می کاود و مآلا به رونمایی از تصویری دگرگونه از اخلاق می انجامد. اخلاق از این زاویه که کوری می نگرد در نسبت بی واسطه ای با انسانی که می شناسد یعنی مجموعه ای از نیازها تعریف می شود. احکام و گزاره های اخلاقی چیزی نیستند جز دغدغه های شناور و رقیقی که لابه لای ضروریات اولیه انسانی( حیوانیات انسانی) در جریانند. نقش این اخلاق، روان وقابل پذیرش کردن ونوع خاصی از کنترل رفتارهای بازتابی انسان به این حیوانیات است وبس.

داستان کوری

داستان از این قرار است که فردی پشت فرمان ماشینش ناگهان کور می شود. مردی داوطلبانه می بردش منزل و ماشینش را می دزدد. کور به چشم پزشک مراجعه می کند. معاینه پزشک هیچ چیز غیر عادی را نشان نمی دهد.تنها چیزی که غیر عادی است پرده ای است که جلوی چشم کورها را گرفته است؛ این پرده سفید است نه سیاه و دیگر این که کوری مسری است.چشم پزشک و بیماران حاظر در مطب و همسر مرد اول ودزد ماشین کور می شوند و به همراه همسر چشم پزشک که خود را به کوری زده است در تیمارستان متروکه ای قرنطینه می شوند و روز به روز به جمعشان افزوده می شود .زندگی کورکورانه هر روز بیش از پیش سخت می شود.بوی تعفن فضولاتی که همه جا ریخته شده، گرسنگی تشنگی و بیماری با دردسرهای یک گروه تازه چیزی از شیرینی حیات باقی نمی گذارد. گروه تازه در عین کوری با چماق و اسلحه قصد حکومت بربقیه کورها را دارند .تا آنجا که در حادثه ای ساختمان محل اسکان کورها دچار حریق و تخریب می شود. معدود کورهای نجات یافته به شهر رو می آورند اما برخلاف انتظار با مجموعه پراکنده ای از کورها مواجه می شوند. گروه اولیه کورها یعنی چشم پزشک وبیمارانش(کودک،پیرمرد ودختری جوان) به همراه همسر بینای چشم پزشک در خانه چشم پزشک قرار می گیرند و چند روز دیگر با کوری فراگیر دست وپنجه نرم می کنند تا روزی که بینایی بر می گردد.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۱/۲۶
م ح ش

نظرات  (۱)

اینجا یک کلمه رو برام تداعی میکنه : فکور

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.