از نو شکوفا بشویم
سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۸۷، ۰۱:۰۶ ب.ظ
این نوشته آغازینم بر دیدار آشنای 91 است.شاید مناسب این جا هم باشد.
آدم ها اصولا دو جور نوآوری دارند.یا خودش را مورد نوآوری قرار می دهند یا یک موضوع بیرونی مثل مسائل علمی و پژوهش ها و اختراعات صنعتی.وقتی که خودش موضوع نوآوری هستند هم دو جور نوآوری می کنند.یا قضیه به سر و وضع ولباس وقس علی هذایشان مربوط می شود و یا خود خودشان یعنی آن من درونی شان در یک پروسه نوآوری قرار می گیرد.من فعلا بی خیال همه شان می شوم جز همین آخری! این من درونی هم که اشاره شد اصلا چیز قلمبه ای نیست که صحبت کردن درباره اش چندان تخصصی بطلبد یا به تعریف وتوصیفی نیاز باشد.همین قدر که بلد باشی فکر کنی و برای خودت حداقلی از اهمیت را ببینی کافی است که تو بارها به فکرکردن درباره این من درونی(همان خود خودت) وادار شده باشی.می گفتم که گاهی من انسان ها است که دچار نوآوری می شود.این را هم متوجه هستید که نوآوری همیشه مثبت نیست وبستگی به جهتش دارد.حالا این من وقتی در مسیر نوآوری با جهت روبه بالا قرار می گیرد بی شک و شبهه دگرگونی ها را یک جوری منعکس می کند و ظاهر رفتارهای طرف هم تغییراتی می کند! شما تا به حال زیاد شنیده اید که ظاهر خوب همیشه نشانه باطن روبه راه نیست و ممکن است حاصل یک دغلگری باشد اما من می خواهم بگویم حتی وقتی از مسیر نوآوری وتغییرات درونی گذشته ایم و به رفتارهای مثبت رسیده ایم ممکن است دغلی در کار باشد!
از اتفاق روزگار این دغل خیلی هم چیز شایعی است و دقیقتر بخواهم بگویم این کلاهی است که سر خیلی مان رفته است.برای روشن شدن این قضیه دوباره باید متوسل به یک تقسم بندی بشوم.انسان ها به دو دلیل در عقیده و مرامشان تغییر رویه می دهند.یا واقعا به شناخت ها و درک هایی می رسند وبر اساس آن زندگی شان رنگ عوض می کند و یا نه! شناختی در کار نیست یا آن قدر که بتواند کسی را تکان به و منجر به نوسازی شود نیست،نه به درستی، راه قبلی را می شناسد و نه چندان از سر وته این مسیر تازه خبر دارد.تغییرات او حاصل یک حس دیگر است که من با اجازه از محضر شما اسمش را می گذارم تنوع طلبی!اگر پذیرفتن این قضیه دشوار است می توانید نپذیرید اما اگر از من می شنوید، خیلی از این رنگ و لعاب هایی که عوض می شود به این دلیل آمده اند که تازه اند و راه و رسم قبلی به این دلیل کنار گذاشته شده که به یکنواختی رسیده بوده! شاید دوست داشته باشید به مذهبی شدن یک دوست یا مذهبی تر شدن خودتان دلخوش کنید و شادمان باشید اما اگر با آمدن بهار قصد رقم زدن اتفاقات مثبتی در خویش و درآرزوی شکوفایی هستید حواستان باشید یک وقت کلاه سرتان نرود.گاهی عوض شدن علاقه های ما نتیجه تنوع طلبی اند ونه تحرک خواهی و پیشرفت طلبی.خوب شدن خیلی از بدها همان قدر جدی و قابل اعتنا است که بد شدن برخی خوب ها... .
آدم ها اصولا دو جور نوآوری دارند.یا خودش را مورد نوآوری قرار می دهند یا یک موضوع بیرونی مثل مسائل علمی و پژوهش ها و اختراعات صنعتی.وقتی که خودش موضوع نوآوری هستند هم دو جور نوآوری می کنند.یا قضیه به سر و وضع ولباس وقس علی هذایشان مربوط می شود و یا خود خودشان یعنی آن من درونی شان در یک پروسه نوآوری قرار می گیرد.من فعلا بی خیال همه شان می شوم جز همین آخری! این من درونی هم که اشاره شد اصلا چیز قلمبه ای نیست که صحبت کردن درباره اش چندان تخصصی بطلبد یا به تعریف وتوصیفی نیاز باشد.همین قدر که بلد باشی فکر کنی و برای خودت حداقلی از اهمیت را ببینی کافی است که تو بارها به فکرکردن درباره این من درونی(همان خود خودت) وادار شده باشی.می گفتم که گاهی من انسان ها است که دچار نوآوری می شود.این را هم متوجه هستید که نوآوری همیشه مثبت نیست وبستگی به جهتش دارد.حالا این من وقتی در مسیر نوآوری با جهت روبه بالا قرار می گیرد بی شک و شبهه دگرگونی ها را یک جوری منعکس می کند و ظاهر رفتارهای طرف هم تغییراتی می کند! شما تا به حال زیاد شنیده اید که ظاهر خوب همیشه نشانه باطن روبه راه نیست و ممکن است حاصل یک دغلگری باشد اما من می خواهم بگویم حتی وقتی از مسیر نوآوری وتغییرات درونی گذشته ایم و به رفتارهای مثبت رسیده ایم ممکن است دغلی در کار باشد!
از اتفاق روزگار این دغل خیلی هم چیز شایعی است و دقیقتر بخواهم بگویم این کلاهی است که سر خیلی مان رفته است.برای روشن شدن این قضیه دوباره باید متوسل به یک تقسم بندی بشوم.انسان ها به دو دلیل در عقیده و مرامشان تغییر رویه می دهند.یا واقعا به شناخت ها و درک هایی می رسند وبر اساس آن زندگی شان رنگ عوض می کند و یا نه! شناختی در کار نیست یا آن قدر که بتواند کسی را تکان به و منجر به نوسازی شود نیست،نه به درستی، راه قبلی را می شناسد و نه چندان از سر وته این مسیر تازه خبر دارد.تغییرات او حاصل یک حس دیگر است که من با اجازه از محضر شما اسمش را می گذارم تنوع طلبی!اگر پذیرفتن این قضیه دشوار است می توانید نپذیرید اما اگر از من می شنوید، خیلی از این رنگ و لعاب هایی که عوض می شود به این دلیل آمده اند که تازه اند و راه و رسم قبلی به این دلیل کنار گذاشته شده که به یکنواختی رسیده بوده! شاید دوست داشته باشید به مذهبی شدن یک دوست یا مذهبی تر شدن خودتان دلخوش کنید و شادمان باشید اما اگر با آمدن بهار قصد رقم زدن اتفاقات مثبتی در خویش و درآرزوی شکوفایی هستید حواستان باشید یک وقت کلاه سرتان نرود.گاهی عوض شدن علاقه های ما نتیجه تنوع طلبی اند ونه تحرک خواهی و پیشرفت طلبی.خوب شدن خیلی از بدها همان قدر جدی و قابل اعتنا است که بد شدن برخی خوب ها... .
۸۷/۰۱/۲۷
خدا قوت
به روزم
قدم بر چشم
یا علی